در حال بارگذاری ...
...

خط روایی نمایش"انتظار در کافه پارکر" نیز بر چند رویداد اصلی از نمایشنامه‌ میلر تمرکز می‌کند و در این میان می‌کوشد، صحنه‌هایی را برجسته کند که بیش از هرچیز از خصلت اطلاع رسانی در راستای انجامِ مروری بر اهم وقایع اتفاق افتاده در نمایشنامه‌ میلر، برخوردارند!

خط روایی نمایش"انتظار در کافه پارکر" نیز بر چند رویداد اصلی از نمایشنامه‌ میلر تمرکز می‌کند و در این میان می‌کوشد، صحنه‌هایی را برجسته کند که بیش از هرچیز از خصلت اطلاع رسانی در راستای انجامِ مروری بر اهم وقایع اتفاق افتاده در نمایشنامه‌ میلر، برخوردارند!

اشکان غفارعدلی:
با کافه نشین شدن "هپ" و"بیف" در نمایش"انتظار در کافه پارکر"، راه بر خودنمایی سیالیت زمان و ایجاد تعامل میان دو جهان ذهن و عین- که از مولفه‌های اصلی و پیشبرنده روایت در نمایشنامه مرگ فروشنده به شمار می‌روند- مسدود می‌شود. بر این کافه‌نشینی، می‌توان شیوه اجرایی نمایش را نیز افزود که بر مبنای آن و با بهره‌گیری از یک جهان عروسکی، مرز شکننده وهم و واقعیت به دیوارِ قطورِ نفوذناپذیری مبدل می‌‌شود که به واسطه آن امکانِ هرگونه بازی با زمان و تاکید بر جهان ذهنی"ویلی لومان"، عملاً سلب می‌شود؛ تا حدی که با منطق تعریف شده نمایش، از آن همه ارجاعات و رفت و برگشت‌های ذهنی و عینی، جز نقشی کم‌رنگ در حد چند"فلاش بک"، نشان دیگری در نمایش باقی نمی‌ماند!
جهانِ متن نمایش نیز متأثر از این تقلیلِ درهم آمیختگیِ دو جهان ذهن و عین تا حد"فلاش بک"هایی که صرفاً خصلت اطلاع‌رسانی دارند، به کدگذاریِ ناگزیری تن می‌دهد که بر مبنای آن دوجهانِ انسانی و عروسکیِ ترسیم شده در نمایش، موجباتِ هر چه عمیق‌تر نشان دادنِ شکافِ موجود میان دو عالمِ ذهن و عین در نمایش"انتظار در کافه پارکر" را فراهم می‌آورند.
بدین ترتیبت با تفکیک زمان به دو مقطعِ مشخصِ حال و گذشته و ترسیم خط حائلی میان آن دو، درهم تنیدگیِ وهم و واقعیت نیز جایش را به واقعیت صرفی می‌دهد که در نبود و فقدانِ مولفه"وهم"، جهانی متفاوت از دنیای تصویر شده توسط میلر را به نمایش می‌گذارد؛ گو این که درهمه آمیختگیِ وهم و واقعیت(ذهن و عین) در نمایشنامه مرگ فروشنده به تبیین چند و چون و چراییِ انگیزه‌ها و اعمالِ ویلی لومان و نیز انتقاد از "رویای امریکایی" و... یاری می‌رساند، حال آن که در نمایش"کافه پارکر" با کم‌رنگ شدن نقشِ مؤلفه وهم به واسطه کدگذاری‌های انجام شده و شیوه اجرایی به کار رفته، صرفِ واقعیتی پا به میدان می‌گذارد که در میانه دو زمان حال و گذشته، تقسیم شده و این بدان علت است که ساختار روایی نمایش با اتکاء بیش از حد بر تکنیک"بازگشت به گذشته"، به جای عملی نمایشی شیوه‌ای توصیفی را برگزیده که در آن فقط امکانِ بازگو کردن رویدادها(و یا نشان دادن آن‌ها)، آن هم در قالبِ وقایع حادث شده- فارغ از چند و چونِ وقوع آن‌ها- میسر و فراهم شده است. شاید بر همین مبناست که خط روایی نمایش"انتظار در کافه پارکر" نیز بر چند رویداد اصلی از نمایشنامه‌ میلر تمرکز می‌کند و در این میان می‌کوشد، صحنه‌هایی را برجسته کند که بیش از هرچیز از خصلت اطلاع رسانی در راستای انجامِ مروری بر اهم وقایع اتفاق افتاده در نمایشنامه‌ میلر، برخوردارند! غافل از آن که در این کارکرد توصیفیِ اعمالِ نمایشی، دیگر مجال و امکانی برای تنیدنِ تار وهم در پود واقعیت باقی نمی‌ماند که بر مبنای آن بتوان بافت و کلیتی بی‌نقص از نمایشنامه مرگ فروشنده را در معرض نمایش قرار داد.
کم‌رنگ شدن شخصیت"بن" (برادر ویلی‌لومان در نمایشنامه"مرگ فروشنده") در نمایش"انتظار در کافه پارکر"، نخستین نمود این حذف جهان ذهن است که عملاً نمایش را به مجموعه‌ای از وقایع عینی- فارغ از هر گونه آمیختگی با جهان ذهنی، چنان که در نمایشنامه میلر می‌توان سراغ گرفت- تبدیل کرده است: چه آن که حضور"بن" در نمایشنامه بیش از هر چیز به انکشافِ جهان ذهنی "ویلی لومان" و در نهایت ایجاد تعارض میانِ واقعیاتِ زندگی او با رویاهای دست‌نیافته‌اش و در نتیجه موکد ساختن جهانِ متن میلر یاری می‌رساند که بالطبع با حذف"بن" و یا به تعبیری استحاله شخصیت او از یک موجود ذهنی به انسان واقعی، از این تعارض که نظامِ منطقیِ نمایشنامه مرگ فروشنده بر پایه‌های آن بنا شده است، در نمایش انتظار در کافه پارکر، نشانی نمی‌توان سراغ گرفت.
با این اوصاف چرخش و تغییر زاویه دید راوی از ویلی لومان به "هپ" و"بیف" که می‌توان در مقامِ توجیه علل حذف جهان ذهنی لومان از جهان متن نمایش بیان شود، چندان که باید منطقی نمی‌نماید و آن چنان که شاید کارگر نمی‌افتد؛ چرا که چرخش زاویه دید و اساساً این تغییر راوی، سطحی و صوری است و شاهد این مدعا وابستگی تامِ منطق نمایش انتظار در کافه پارکر به جهان متن و منطق درونی نمایشنامه مرگ فروشنده است که روند بازخوانی را در دایره محدود ایجاد تغییراتی چون کافه نشین‌کردن هپ و بیف و استفاده از عروسک برای صحنه‌های فلاش بک و حذف بخش‌هایی از نمایشنامه، نشان می‌دهد.
از سویی دیگر این تغییرات- به ویژه همین تغییر زاویه دید و محدود شدن شخصیت ویلی‌لومان به فلاش بک‌ها- موجب شده است تا انگیزه ویلی از اقدام به خودکشی که در راستای دریافت پول بیمه عمر توسط خانواده‌اش انجام می‌پذیرد، جایش را به سودجویی و طمع هپ و بیف برای تصاحب 20000 دلار پول بیمه عمر پدرشان ببخشد و این در حالی است که تاکید خط سیر وقایع و حوادث نمایشنامه در تعارض با این برداشت، استوار و مبتنی بر مجموعه مولفه‌هایی است که ویلی را مذبوحانه به انجام عملی سوق می‌دهند که نه تنها در نهایت مقصود وی را از انجام این عمل برآورده نمی‌سازند بلکه ابعاد تراژیک سرنوشت ویلی‌لومان را از محدود و قالب یک شخصیت نمایشی خارج می‌کنند و آن را تا مرز تعمیم به شخصیت‌های خارج از جهان نمایشنامه‌- قهرمانان تراژیک عصر مدرن- بسط و گسترش می‌دهند.
از همین روست که نمایش- به واژه انتظار در عنوان نمایش دقت کنید- در نهایت از مجموعه عوامل اجتماعی و روانی موجود، تنها بر همین انگیزه تصاحب 20000 دلار توسط هپ و بیف و انتظار آن دو در کافه پارکر برای اعلام نظر بیمه، متمرکز می‌شود و با این تاکید،‌ ابعاد تراژیک سرنوشت ویلی لومان را تا حد یک ناکامی در دست‌یابی به مقصودی سودجویانه که حتی در لایه‌های فرعی منطقِ بر ساخته نمایشنامه‌ میلر نیز جایی ندارد، تقلیل و تنزل می‌دهد؛ هر چند که همین 20000 دلار زمانی که در جهان متن میلر و در دایره شرایط محیط بر ویلی لومان- به عنوان شخصیت‌ محوری و نه شخصیتی فرعی- قرار می‌گیرد، ابعادی به غایت تراژیک و تأثرانگیز، چنان که نمایشنامه میلر مبین آن است، می‌یابد؛ ابعادی که نمایش انتظار در کافه پارکر، از اساس فاقد آن است.